----------------------------------------------------------------------------------------
من يه دروغ بزرگم که زندگي به خودش گفت
1. # کـ ـــا فـــ ـه رمـــانــ ـــ # - رمان قرارنبود(4)
مي گفت من به خودم حق ... پونزده سالم بود که يه بار به طور اتفاقي قرار ... و رفت دنبال زندگي خودش.
محل استقرار رمان خوانها - رمان ایلگار دخترم_فصل …
2. عشـــــــــــق=رمـــــــــــــــــــــان - همسایه ی من
آتوسا رو كرد به من و گفت : ... زحمتتانون و يه مهموني بزرگم براي برنده شدن ... كنم به دروغ ...
S O L I T U D E - ادامه داستان زندگي
3. جودی و روزهایش - روزهای شیرین ما (از نامزدی تا عروسی)
... قصه زندگي آغاز شود؛ تا که از ... بزرگم ميگفت يه كاري كن ... گفت نه من به اين چيزا ...
روزهای زندگی من